لوس كردن فرزند ممنوع!
ارسال شده توسط modir در 1392/09/01 16:05:11
اگر از فرزند خود بيزاريد، اگر براي آينده او نقشه اي نداريد و اگر خوشبخت بودن او براي شما اهميتي ندارد، او را لوس بار بياوريد زيرا لوس بار آوردن كودك، او را از رسيدن به احساس خوشبختي دور مي سازد.
هنگامي كه براي اولين بار بچه دار مي شويم و طعم شيرين والد بودن را مي چشيم، همه روياهاي ما جهت تامين شرايط مناسب زندگي فرزندمان به حركت در مي آيند و آرزويي جز خوشبختي او نداريم. همه امكانات را فراهم مي كنيم تا فرزندمان چيزي كم نداشته باشد و مشكل از همين جا آغاز مي شود. به مرور زمان فرزند ما غرغرو، كم تحمل، پرخاشگر و زورگو مي شود. كودكان از محبت زياد لوس نمي شوند بلكه از محبت بيجا و بي مورد لوس مي شوند، هنگامي كه بايد حد و مرز را براي او مشخص كنيم سهل انگاري مي كنيم و زماني كه بايد حق انتخاب به او بدهيم. زور مي گوييم. تامين همه خواسته هاي كودك به او اين پيام را مي دهد كه هميشه، همه در خدمت او خواهند بود و با حضور كودك در دنياي واقعي مانند مدرسه،‌سرخوردگي هاي او نيز شروع خواهد شد زيرا او از معلم ها و همكلاسي هايش انتظاري دارد كه از والدينش داشته است و اين امكان پذير نيست و ديگر آنكه او بردباري را نمي آموزد و در آينده، بيشتر در برابر مشكلات مايوس خواهد شد. كودكان بايد با واقعيت دنياي موجود بزرگ شوند، آنها بايد بدانند كه برخي از خواسته هاي آنها انجام شدني است و برخي ديگر غير قابل انجام است.

آشنايي كودك با واقعيت

به طور مثال اگر فرزند ما در تمام طول كودكي اش فقط پنج خواسته داشته باشد، دو تا از خواسته هايش را فوري انجام مي دهيم تا به او احساس امنيت و توانايي بدهيم. دو تا از خواسته هايش را با تاخير انجام مي دهيم تا دريابد كه براي رسيدن به برخي از خواسته ها، نياز به صبوري و بردباري دارد و يكي از خواسته هايش را اصلاً اجابت نمي كنيم زيرا او هم مانند ما نياز دارد كه بداند در دنياي واقعي، هميشه همه چيز آن طور كه ما مي خواهيم پيش نمي رود.

لوس كردن كودكان

اگر از فرزند خود بيزاريد، اگر براي آينده او نقشه اي نداريد و اگر خوشبخت بودن او براي شما اهميتي ندارد، او را لوس بار بياوريد زيرا لوس بار آوردن كودك، او را از رسيدن به احساس خوشبختي دور مي سازد. با لوس بار آوردن كودك از او موجودي مي سازيم كه:

۱. از دستورات پيروي نمي كند.
۲. به هر چيزي اعتراض مي كند.
۳. تقاضاهاي بيش از اندازه يا نادرست دارد.
۴. به ديگران احترام نمي گذارد.
۵. در برابر محروميت مقاومت اندكي دارد.
۶. به طور مدام در حال ناليدن است و خيلي زود حوصله اش سر مي رود.
۷. حتي مواقعي كه همه چيزهايي را كه خواسته است دارد باز هم راضي نيست. محبت هاي نابجاي ما مانع اجتماعي شدن رفتارهاي كودك مي شود، چنين كودكاني معناي صبوري و بردباري را در زندگي نمي آموزند و در آينده انسان هاي عجولي خواهند بود و شخصيت هاي متزلزل خواهند داشت. براي جلوگيري از اين روند نامناسب ما به عنوان والدين مي توانيم براي فرزند خود محدوديت هاي منطقي وضع كنيم تا او بتواند با احساس بهتري رشد يابد.

وضع محدوديت هاي منطقي

پدر و مادر براي حفظ ايمني فرزندان و ايجاد يك ساختار مناسب، آموختن حد و مرزهاي شخصي و ميان شخصي و تفاوت گذاشتن ميان درست و نادرست براي فرزندان خود محدوديت قائل مي شوند. تعيين محدوديت به بچه ها احساس امنيت خاطر مي دهد. بدون وجود محدوديت ابهام حاكم است و در اين شرايط فرزندان ما نمي دانند كه چه كارهايي بايد بكنند و از انجام چه كارهايي بايد خودداري كنند. محدوديت گذاري، حامي حد و مرز ميان افراد خانواده و ايجاد نظم و ترتيب است اما وضع محدوديت هاي بيش از اندازه بي انعطاف و سختگيرانه، هم براي بچه ها و هم براي والدين آنها توليد اشكال مي كند. مقررات بيش از حد سختگيرانه بچه ها را سركش و بيمناك مي سازد. البته مقررات از خانواده اي تا خانواده ديگر و از فرهنگي تا فرهنگ ديگر تفاوت مي كند اما هدف وضع مقررات بايد يكسان و سازگار باشد. بچه ها به مقرراتي نياز دارند كه به زندگي شان ساختار بدهد مانند آنكه هنگام صرف شام تلويزيون خاموش مي شود.

اعلام دليل براي تصميمي كه گرفته ايد، به بانك اطلاعاتي فرزند شما مي افزايد و او را در موقعيتي قرار مي دهد كه بعداً در صورت لزوم از آن استفاده كند. اغلب بچه ها با گفتن عبارت «سايرين مي توانند...» اعتراض خود را مطرح مي سازند. اين مطالب تقريباً در همه خانواده ها وجود دارد. در اين مواقع پدر و مادر اغلب به اشتباه گمان مي كنند كه فرزندشان مي خواهد با چنگ و دندان مطابق ساير بچه ها ظاهر شود. تعيين پارامترهاي رفتاري برعهده والدين است: «در خانه ما صحبت عاري از نزاكت ممنوع است. اجازه نداري به روي كسي دست بلند كني.»

تعيين مسئوليت ها در خانواده برعهده شماست. مثلاً در انجام كارهاي خانه با دادن حق انتخاب از ميان چند گزينه، از فرزندتان مي خواهيد كه در كارها مشاركت داشته باشد. تعيين محدوديت و مقررات مربوط به نگهداري از متعلقات شخصي، موضوع استرس زايي است كه پيوسته ميان پدر و مادر و كودك وجود دارد.

بايد توجه داشته باشيد كه اختلاف نظر درباره نظافت و نظم و ترتيب به تدريج كه فرزند شما بزرگتر مي شود مرتفع مي شود. اگر قرار باشد كه بي نظمي اتاق فرزندمان را به حساب ناموفق بودن پدر و مادر بگذاريم، در اين صورت بايد گفت كه همه ما ناموفق هستيم. در اينجا دليل و منطق بي فايده است، تهديد هم فايده اي ندارد تنبيه هم كاري صورت نمي دهد، رشوه دادن و تهديد كردن گاهي تاثير مي كند اما موقتي است.

نكته اي كه بايد به آن توجه داشته باشيد اين است كه اين قانونگذاري ها و تعيين محدوديت ها براي چيست؟ گاه اشخاص از آن جهت قانوني را وضع مي كنند كه در آن زمان خوب به نظر مي رسد اما به خاطر داشته باشيد كه بايد با نتايج اين قانونگذاري زندگي كنيد. آنچه امروز معني دار و منطقي به نظر مي رسد ممكن است فردا ديگر منطقي نباشد. دقت كنيد كه مقررات شما با سن و سال فرزندان تان همخواني داشته باشد. گاه لازم است در ارتباط با قانونگذاري انعطاف داشته باشيد.

برخورد با بچه هايي كه قوانين را زير پا مي گذارند، دشوار است اما شدني است. كودكي كه وسايل مدرسه اش را با بي توجهي گم مي كند، بايد پيامد آن را دريافت كند يعني نداشتن آن وسيله يا استفاده از وسايل كهنه تر...

گوش دادن به نظرات بچه ها هم مهم است. گوش دادن به دليل و منطق او، پدر و مادر را ملزم به رعايت خواسته كودك نمي كند. ممكن است كودك شما بگويد «اگر حالا چمن ها را كوتاه كنم، به بازي نمي رسم. قول مي دهم فردا صبح قبل از هر كاري، آن را انجام دهم.» در اين مواقع اعتماد كردن به كودك، احساس مسئوليت را در او افزايش مي دهد و هدف تعيين محدوديت و وضع قوانين هم چيزي جز اين نيست اما اگر فرزند شما سر قولش نايستاد، بار ديگري كه موضوع مشابهي مطرح مي شود، تصميمي متفاوت بگيريد.

ماهيت وضع محدوديت ها با سن و سال كودك ارتباط دارد. در ضمن مطمئن باشيد كه از توان اجراي مقرراتي كه وضع مي كنيد، بر مي آيند. مجازات جسماني بچه ها ممنوع است، تهديد كردن كودك يا مجازات هاي جسماني هرگز راه درست را به فرزندان شما آموزش نمي دهد. در هنگام تشويق يا تنبيه به كار كودك اشاره كنيد نه به شخصيت كودك. به جاي اينكه بگوييد تو پسر خوبي هستي، بگوييد چقدر بلند و رسا سلام كردي خيلي خوشحالم كرد.
البته ترديدي وجود ندارد كه در مواقعي پدر و مادر به شدت عصباني مي شوند. اين احساس كاملاً طبيعي است اما عمل براساس اين احساس، مسئله ديگري است. اگر مي ترسيد كه كنترل خود را از دست بدهيد بهتر است از كودكي كه عمل خطايي انجام داده، فاصله بگيريد و تا زماني كه بر اعصاب خود مسلط نشده ايد به او نزديك نشويد. وقتي عصباني هستيد (اين اتفاقي است كه اغلب مي افتد) كمي صبر كنيد تا آرامش خود را به دست آوريد. اقدام در شرايط عصبانيت معمولاً نتايج مطلوبي به همراه ندارد. از فرياد كشيدن بر سر فرزندان خود، خودداري كنيد. ممكن است با داد كشيدن احساس بهتري پيدا كنيد اما كودك شما در موقعيتي قرار مي گيرد كه صداي شما را نمي شنود، صداي خود را وقتي بلند كنيد كه كودك به خطر افتاده يا حادثه اي او را تهديد مي كند.

نكته ديگر اين است كه يك والد نبايد مجازاتي را مشخص كند و از والد ديگر به خصوص پدر بخواهد كه مجازات را اعمال كند. بايد شرايطي فراهم كنيم كه بچه ها از آمدن به خانه خوشحال شوند. آيا فرزندان شما از ديدن شما استقبال مي كنند؟ آيا در حضور شما احساس خوبي دارند؟ آيا دوستان آنها مايلند به منزل شما بيايند؟ آيا منزل شما همان مكاني است كه خواهان آن هستيد؟ به استرسي كه بچه ها در طول روز تجربه مي كنند توجه داشته باشيد و آنها را دست كم نگيريد. كودك بودن ساده نيست. وقتي بچه هاي شما از مدرسه به خانه مي آيند، آيا از شدت فشار روي آنها كاسته مي شود يا برعكس، بر آن چيزي هم اضافه مي شود. وظيفه پدر و مادر است كه از شدت استرس فرزندان شان بكاهند.

يك محل كار مطلوب مكاني نيست كه مدير آن همه كارها را انجام دهد و كارمندان وظايف خود را ندانند بلكه يك مدير، خود بر كارها نظارت دارد و هر فردي در هر پستي كه هست، مسئوليت خود را مي داند و اگر دچار مشكلي شود، اطمينان دارد كه مديرش او را حمايت خواهد كرد. در يك خانه مطلوب، همه اعضا مسئول هستند و هر فردي مي داند كه حيطه آزادي اش تا كجاست. مقررات منزل را مي شناسد و براي انجام آن، احساس اجبار و زورگويي نمي كند. در پايان اگر مي خواهيم كودكاني مسئول، پرانرژي و شاد داشته باشيم، بايد بدانيم كه داشتن حد تعادل و عدم افراط در رفتار مي تواند از فرزندان ما كودكان منطقي تر و شادتري بسازد. اگر مي خواهيم كودكاني مسئول داشته باشيم نبايد مسئوليت هاي آنان را بر دوش بگيريم. ما هميشه در كنار آنها هستيم، نه به اين دليل كه وظايف مربوط به آنها را انجام بدهيم بلكه به اين دليل كه هر گاه نياز به حمايت ما دارند، ياري شان كنيم.

آرامش/ شماره دهم/ نيمه دوم تير ماه ۹۲/ شهلا نوروزيان دكتراي مشاوره/ صفحه ۵۴